تمام دنياروگشته ام كنارتوامادنياي ديگريست
درتاريخ۱۳۷۸/۸/۴يه دخترشيطون كه اهل مازندران بودويه پسرمهربون كه اهل اذربايجان غربي بودباهم اشناشدن????اولش دختره فقط واسه انتقام پسره روميخواست ولي بعدازيه مدتي بهش وابسته شدانقدروابسته كه حتي يه لحظه هم طاقت دوري شونداره????عاشقش بودوهست????انقدرهموميخوان كه وقتي دعواشون ميشه تايك ساعت هم نميكشه كه خوب ميشن چون طاقت دوري هموندارن????البته موقع دعواشون هميشه يكي كوتاه ميادخيلي خوبه كوتاه بيان چون اينطوري دعواجدي نميشه دختره بااينكه خيلي مغروره ولي شده موقع دعوابه عشقش گفته غلط كردم خيلي خوبه ادم براعشقش كوتاه بيادوغرورشوزيرپاش بذاره پسره هم همينطوره☺حالااين دوتاشدن ليلي ومجنون هم????هردوعاشق ووابسته هم اند????شروع اشنايشون خودش يه داستان جداست كه تعريف ميكنم????
دوست دارم دستم رابگيري وزيرگوشم زمزمه كني
كه پشت خوابهاي ناارام تو...
چيزي بيش ازنگراني هاي زنانه نيست...
دستت رابگيرم وزيرگوشت زمزمه كنم
كه پشت نگراني هاي زنانه من...
مردي ايستاده كه ديوانه واردوستش دارم????
- چهارشنبه ۲۷ دی ۹۶ ۲۱:۳۳ ۱۱۸ بازديد
- ۰ نظر