خلاصه اي از شروع عشق محمد و فاطمه (قسمت دوم)

????بامدادكودكي ام مينويسم دوستت دارم چون كودكي دروغ نميگويد????
واين شكلي شدكه فاطمه ومحمدشدندعاشق ومعشوق هم????محمدوقتي ديدفاطمه داره بهش وابسته ميشه يك شب بهش گفت بايديه چيزي بهت بگم فاطمه گفت چي بگومحمدگفت من دست هام مشكل داره ميخواست ادامه بده كه فاطمه گفت هيس هيچي نگونميخوام بشنوم ولي محمدگفت بايدبگم بازفاطمه گفت نميخوام چيزي بشنوم????چون محمدانقدرپيش فاطمه عزيزشده بودكه مشكلش به چشم نميومدونميادهنوزهم مشكل محمدبرافاطمه چيزي نيست اصلافاطمه مشكل محمدرومشكل نميدونه وبهش توجهي نميكنه براي فاطمه فقط خودمحمدارزش داره ومهمه????نه دست وپاهاش????مگه ادم هاواسه دست وپاهاي هم ازدواج ميكنن????نه ادم هاواسه قلب طرف مقابلشون ازدواج ميكنن كه محمدتمام قلبشوبه فاطمه داده????همين براي فاطمه بسته تااخرعمرش☺️چيزي نگذشت تاتولدفاطمه رسيددقيقا۴صبح بودكه عشقش پيام داداولين نفري كه بهش تبريك گفت????فاطمه گفت محمدبايدبرقصي محمدگفت نه نميتونم فاطمه اصراركردومحمدگفت نميتونم بعدش گفت بايديه چيزي بهت بگم فاطمه گفت چي محمدگفت قبلاهم ميخواستم بگم ولي نذاشتي فاطمه گفت اگه درمورددست هاته گفتم كه واسم مهم نيس ولي محمدگفت حرف نزن بذاربگم????فاطمه ساكت شد ومحمدگفت من پاهامم مشكل داره فاطمه گفت يعني چي؟ محمدگفت يعني پاهامم مثل دست هام همون مشكل روداره????فاطمه ساعت۴صبح روزتولدش هنگ كرده بودنميدونست چي بگه????محمدگفت من يكمي ميخوام راه برم هم مشكل دارم؛ فاطمه يكمي فكركردوگفت من فقط خودتوميخوام نه دست وپاهات????گفت من قلبتوميخوام كه داديش به من همين برام كافيه????راستشوبخواين انقدرفاطمه به محمدوابسته شده بودوهست كه هيچ چيزي به چشم هاش نميادفقط خودمحمدبراش مهمه وخودمحمدرودوست داره همين????انقدرعاشقشه كه حتي حاظرازخانواده خودش بگذره تابه محمدبرسه????محمدتموم زندگي ونفس هاشه????بدون محمدزندگي براي فاطمه معني نداره????فقط حرف هاي محمدهست كه فاطمه رواروم ميكنه????انقدربهم وابسته شدن كه حتي وقتي ناراحت هستن يامريض اگه خانواده شون نفهمن اين دوتامتوجه ميشن☺️هيچ جاي دنيامثل اين دوتاعاشق ومعشوق نميتونيدپيداكنيد؛عشق هاي الان همش كشك هست چون يه مدتي كنارهم هستن بعدازهم سيرميشن ازهمه مهم ترهموبه خاطرعلاقه وعشق نميخوان فقط به خاطرچيزهاي ديگه ميخوان????ولي فاطمه ومحمدهم ديگه روبه خاطرقلبشون ميخوان فاطمه شده صاحب قلب محمدومحمدشده صاحب قلب فاطمه????خوشبختن چون همودارن????هيچ وقت يادتون نره اگه دونفرهموبخوان به پاي هم ميشينن وهيچ وقت ترك نميكنن همو????فاطمه ومحمددقيقادرتاريخ۱۳۹۶/۱۰/۱صيغه كردن بدون اينكه حتي خانواده هاشون بدونن شايدبپرسيدچه شكلي????بايدبگم تلفني????زنگ زدن واون دعاي صيغه روخوندن ومحرم هم شدند????وبازهم شايدبپرسيدچرا????بايدبگم كه تواين مدتي كه حرف ميزدن وميزنن يه وقتي گناه نباشه وازهمه مهمتراينكه محمدقراره دانشگاهشوبيادمازندران????پيش عشقش????هيچ وقت يادم نميره خيلي خيلي شب خوبي بود????
گاهي حس كردن يك اغوش؛
فقط لمس پوست بادست نيست...
گاهي حس ميكني،جسمش را...
به شرطي كه باقلب لمس كني????نه بادست????...
❤️فاطمه ومحمدباقلب همودوست دارندنه باجسم❤️
✴️هيچ وقت فراموش نكنيدهمين مهمه كه انسان هاباقلب همودوست بدارندنه فقط صرفاًبه خاطرجسمشون????

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.